
کاپیتان آمریکا علیه مرد آهنی. فرعی

سلام بچها میدونم یه مدت پست نذاشتم خوب آخه بازدید دیروز و پریروز سر هم 2 تا بود منم انگیزه نداشتم برای ادامه دادن ازتون خواهش میکنم حمایت کنید کامنت بزارید لایک کنید ممنون
و این پست هم فرعی است به داستان ما ربطی ندارد
و اولین کسی که زیر این پست کامنت بزاره
پارت دوم داستان با اسم شما رو با نام اون میزارم و ایده یا کیا داخل داستانش باشند و شخصیت منفی باشه یا مثبت هم میتونه داخل داستان بگه
دیگه حرف بسه بریم سراغ داستان امروز
.
.
در یک جهان موازی هشدار تخلیه در شهر نیویورک خورد
اخبار اعلام کرد یک دایناسور به شهر حمله کرده کاپیتان آمریکا و مرد آهنی برای مقابله با این تحدید به اونجا رفتند
مرد آهنی :فکر میکردم شما منقرض شدید
که دایناسور نره بلندی زد و به سوی اونها حمله ور شد
مرد آهنی کاپیتان آمریکا گرفت و پرواز کرد و روی یه پشت بوم دیگه گذاشت
دایناسور دوباره به سمت آنها حمله کرد کاپیتان بر روی صورت اون پرید
دایناسور سرش را هی تکان میداد تا اون را پرت کند که اینکه مرد آهنی با اشعه های دست کشش بهیکی از چشمان دایناسور را کور کرد و کاپیتان سپرش را در چشم دایناسور کرد
حالا که دایناسور کاملاً کور شده هی به این طرف اون طرف میرفت که خورد زمین
مرد آهنی هر کاری کرد نتوانست با اشعه هایش او را بکشد
مرد آهنی:استیو وقتشه از قدرت اصلیم استفاده کنم
کاپیتان آمریکا:قدرت اصلی؟؟؟
که مرد آهنی دوتا دست هایش را کنار هم گذاشت و با یک اشعه خیلی بزرگ دایناسور کشت
مرد آهنی:آره به این میگن پرتوهای کیهانی
کاپیتان:بنظرت خیلی آسون نبود
که یک هو مرد آهنی دستش به سمت کاپیتان گرفت و با اشعه اون رو به سمت یه ماشین پرت کرد
ماشین کاملآ له شد
کاپیتان:داری چیکار میکنی
مرد آهنی:چی این من نیستم نمیتونم زره هم رو کنترل کنم که یه پیر مرد به سمت آنها آمد
گفت وقت انتقام هست
مرد آهنی:تو کی
پیر مرد:نمیشناسی من همکار بابات بودم ولی اون وقتی پست و مقام بالایی گرفت من فراموش کرد اون بدون من نمیتونست به چیزی که هست تبدیل بشه حالا که مرده باید انتقامم رو از پسرش بگیرم من اون دایناسور از ترکیب دی آن ای دایناسور داخل استخوان آنها با مارمولک درست کردم من برای کنترل کردن زره تو باید بهت نزدیک میشدم
و حالا وقتش کاری کنم که کاپیتان بکشی اسم من یعنی دکتر سایبری در تاریخ ثبت خواهد شد
و مرد آهنی رو به سمت کاپیتان حمله ور کرد
مرد آهنی کاپیتان زخمی رو با یک لگد محکم از روی ماشین به زمین پرت کرد
و اشعه رو به سمت اون پرتاب کرد که کاپیتان سپرش جلویش گرفت و خودش را نجات داد
مرد آهنی ماشینی را بلند کرد و به سمت کاپیتان پرت کرد
کاپیتان سپرش را بالای سرش گرفت و ماشین سوراخ شد
کاپیتان:تونی باید از اونجا بیای بیرون
تونی : نمیتونم کاپیتان!!!
دکتر سایبری : هه هه هه اون نمیتونه
کاپیتان سپرش را به سمت دکتر سایبری پرت کرد
و به دستگاهی که با اون زره مرد آهنی کنترل میکرد خورد و شکست
کاپیتان:دیگه تموم شد
تونی : کاپیتان هنوز نمیتونم زره کنترل کنم
دکتر سایبری:تو چیکار کرد دیگه حتی منم نمیتونم اون کنترل کنم اون زره تا همه چیز و همه کس نابود نکنه ول کن نیست
مرد آهنی به سمت دکتر سایبری رفت و دستش را روی سرش گذاشت
دکتر سایبری:نه نه نکن من من م...
که مرد آهنی با یک اشعه به سرش سر اون را منفجر کرد
و به سمت کاپیتان رفت اون گرفت و پرواز کرد و اون کوبید به یکی از ساختمان ها جوری که از اون طرف ساختمان در اومد خورد زمین
تونی کاپیتان من تمام سعی ام رو میکنم تا تو زره از کار بندازی
کاپیتان به سمت تونی حرکت کرد زره میخواست به کاپیتان اشعه پرتاب کنه ولی تونی جلوی اون رو گرفت
کاپیتان روی مردآهنی پرید و هی با سپر به سرش ضربه میزد طوری که زره سر نابود شده بود و کاپیتان چهره تونی دید و از کوبیدن سپر دست کشید
که زره دستش را بالا آورد و با اشعه اون رو پرتاب کرد
تونی : کاپیتان اگر سپرت رو کنی داخل سینه زره حالت خود نابودی فعال میشه
کاپیتان:نه من اینکار نمیکنم این جوری تو هم میمیری
تونی :این تنها راه نجات هست ازت خواهش میکنم اینکار انجام بده
کاپیتان لحظه ای مکس کرد و به سمت تونی حرکت کرد
زره دست هایش بلد کرد گفت پرتوهای کیهانی
که تونی جلوش گرفت و کاپیتان پرید روی تونی و با تمام توان سپرش کرد تو سینه زره
زره داغ کرد
کاپیتان سریع فرار کرد و سپرش جلوش قرار داد تا آسیب نبینه
سپر ترکید و قتی کاپیتان به سمت تونی رفت تونی بدنش بخاطر انفجار سیاه شده بود و پای چپش به کل نابود تنها نصف صورتش باقی مانده بود
کاپیتان :نه تونیییی. تو نمیتونی
تونی دهن وا کرد گفت کاپیتان این مدت باعث افتخارم بود که با تو جنگیدم و چشمانش را بست
کاپیتان :نههههههههههههههههههههههههههههههههه