Marvel story

بدون هیچ حرفی 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گالم پرید و خودش مرد مورچه ای و انتقام جویانی که روی شون و سرش بود افتادن از سفینه بیرون روی کویر 

روی شون مرد مورچه ای ولورین  ددپول بودند 

مرد مورچه ای که از شدت افتادن آسیب دیده بود کوچیک شد و یه گوشه وایساد

که یهو هالک دیدن که به هوش اومده و 

 با عصبانیت به گالم حمله کرد پرید هوا و میخواست با دوتا دستانش بزنه به سر گالم 

گالم لبخندی زد و دستاش دراز کرد هالک روی هوا گرفت

نگید چطور هالک روی هوا گرفت گالم هم قدرت هالک داره هم قدرت سیمبیوت ها رو

و کوبید روی زمین 

ددپول به سرعت دوید و شمشیرش کرد توی پا گالم 

گالم حتی اخم نگفت و سر ددپول گرفت کوبید زمین

ولورین هم پرید و هی چنگال هایش تو کمر گالم فرو میکرد 

گالم فریاد بلندی زد و هی دستش به سمت کمرش دراز میکرد و به ولورین ضربه میزد 

ولی ولورین تسلیم نمیشد و هی چنگال هایش داخل کمر گالم فرو میکرد 

که گالم پرید و به پشت فرود اومد

و ولورین زیر گالم له شد

گالم بلند شد و با خنده گفت چی شد این بود همون انتقام جویانی که همه خلاف کارا ازش وحشت دارن

چی شد همین 

و به سمت هالک رفت و میخواست اون بکشه 

که ددپول از آینده اومد و دوتا شمشیرش کرد تو کمرش 

گالم: اینا چرا دوتا شدن 

برای فهمیدن اینکه چطور ددپول از آینده اومده 

برید ددپول=خطر زمان بخونید از همون اول هم گفتم برای فهمیدن داستان از اول شروع به خواندن کنید 

و ولورین هم چنگال هایش کرد تو پاش 

مرد مورچه ای هم بزرگ شد و با پا گالم پرت کرد 

به دیوار و دیوار سوراخ شد 

ددپول آینده از اونجا رفت 

گالم عصبانی شد و پرید و با مشت به صورت مرد مورچه ای وا ون رو زمین انداخت 

و هالک کمرش گرفت و زد به دیوار و دستاش گرفت و

ولورین پنچه هاش کرد تو سر گالم 

گالم داشت آروم آروم جون میداد 

گالم: ممنون که راحتم کردی 

ولورین پنچه هاش در آورد گفت قابلی نداشت 

گالم قبل مرگش تصویر خانواده و نوه هایش تو سرش اومد 

استار لورد با سفینه دیدن که منتظر شون هست 

استار لورد : سریع بیاید باید بریم 

وقتی از اونجا رفتند  و به سمت سفینه نال حرکت کردند 

مایسترو اومد و گالم با خودش برد 

پایان بدون هیچ شرحی