
ددپول:خطر زمان

ددپول روی مبل نشسته بود نگاه به تلویزیون میکرد یک تیکه پیتزا دستش بود که یهو صدای انفجاری اومد
ددپول سریع به پیش پنجره رفت تا ببینه چه اتفاقی افتاد
ددپول:وای مگه اینا میزارن یه تیکه پیتزا بخوری
که یهو چیز عجیبی دید یکی مثل خودش اما بجای رنگ قرمز لباسش سفید بود
ددپول به سرعت لباس هایش پوشید
و به دنبال اون ددپول سفید رفت
ددپول سفید یک دستگاه عجیب به دست کشش وصل کرده بود و میخواست دکمه اون بزنه که یهو ددپول با یک ضربه لگد اون به یک ماشین کوبید
ددپول:بچه جون هالووین گذشته
که ددپول سفید گفت از آخرین ثانیه های زنده بودنت لذت ببر و دکمه دست کشش رو زد
یکدفعه ددپول دید تو زمان دایناسورها هاست
ددپول : چطوری اینکار کردی ام. ولی سفید هم بهم میاد ها
ددپول سفید گفت:ای لعنتی تو هم باهام اومدی تو گذشته
ددپول:تو کی هستی
به من میگن وایت پول
ددپول : میخوای منو بکشی
نایت پول : فقط تو نه تمام قهرمان ها
بخاطر شما کلی خرابی پیش اومد تو آینده
ددپول : اگر خرابی پیش اومده بدون اگه ما نبودی بیشتر از این چیزها میبود
وایت پول :بسه من گول نزن
و شمشیر هایش درآورد میخواست حمله کنه ددپول هم شمشیر هایش درآورد ولی یک دفعه یک دایناسور با دومش ددپول پرت کرد به یک درخت
وایت پول حمله کرد و پرید روی ددپول و شمشیر هایش کرد تو بدنش
ددپول تفنگش در آورد و چند گلوله شلیک کرد به سرش
ددپول:پس تو هم مثل من هستی
و پاهایش را درآورد و وایت پول رو پرت کرد و به سوراقش رفت دستش را گرفت چرخاندش و به پشت یه دایناسور پرت کرد
در این موقع شمشیر هایش را درآورد و به پشت دایناسور رفت می خواست با شمشیر به وایت پول حمله کنه که وایت پول با دستگاهی اون ها رو برد به زمان فرعون
وایت پول:عالی شد حالا به غیر از این دلقک یه دایناسور هم با خودم آوردم
دایناسور عصبانی شد و تمام افراد اونجا را فراری داد
دد پول دوباره بهش حمله کرد و دوتا شمشیرش کرد تو پاهاش و با دوتا مشت انداختش به زمین و شمشیر هایش درآورد
که وایت پول دوباره زمان عوض کرد این دفعه به یه جای نا معلوم رفتند
وایت پول:بخاطر تو یه دایناسور تو زمان فرعون جا موند
ددپول تو میخواستی مارو بکشی من بعد از شکست دادنت همه چیز درست میکنم
ددپول سرش برگرداند و دید یه موجود سبز قول پیکر داره با هالک مبارزه میکنه خودش و ولورین و مرد مورچه ای هم حظور دارند
موجود قول پیکر همه آنها رو به زمین انداخته بود که میخواست هالک بکشه ولی ددپول تو زمان دخالت کرد و شمشیرش کرد تو کمرش
موجود قول پیکر: چی اینا چرا دوتا اند
و ولورین هم چنگال هایش کرد تو پاش بعد ددپول و ولورین چیز هایشان را در آوردند و مرد مورچه ای بزرگ شد و با پا اون رو پرت داد به یک دیوار و دیوار سوراخ شده بود
که نایت پول پرید رو ددپول و زمان عوض کرد به آینده خیلی دور
جایی که ربات ها هم پیش انسان ها زندگی میکردند
نایت پول به سمت ددپول حمله ور شد ولی ددپول جاخالی داد و اون به یک ماشین پرنده خورد ددپول شمشیرش کرد تو دوتا دستای نایت پول مثل دست بند
دست کشش را درآورد
و به زمان حال رفتند
که چندتا سرباز پیش آنها آمدند گفتند ممنونیم آقای ددپول برای گرفتن این خراب کننده زمان
و نایت پول همراه خودشون بردند و به ددپول گفتند حالا باید گند کاریت درست کنی
ددپول :همون دایناسور
بله
و ددپول دایناسور به جایی که تعلق داره بر گردوند
و به خونش رفت گفت هیچ جای مثل خونه آدم نمیشه و خوردن یک تیکه پیتزا از سفر در زمان خیلی با حال تر
که یک خبر از انتقام جویان برایش آمد
دعوت به تیم
پایان